We are going to Winnipeg

اطلاعاتی پیرامون مهاجرت به کانادا بصورت پذیرش استانی ( منیتوبا-وینیپگ)

We are going to Winnipeg

اطلاعاتی پیرامون مهاجرت به کانادا بصورت پذیرش استانی ( منیتوبا-وینیپگ)

ای بابا از اینها دیگه انتظار نداشتم!

تو فرم مدیکال پسرم فامیلش رو اشتباه تایپ کردند! ایمیل زدم و اطلاع دادم. در جواب بعد از معذرت خواهی از اشتباه پیش آمده  گفتند فرم جدید رو می فرستیم. حالا هم منتظرم تا فرم جدید برسه تا بریم تهران برای آزمایشها. 

امیدوارم فرم  زود تر برسه .من انتظار این فرم ها رو 4 یا 5 ماه دیگه داشتم ولی حالا که اومدند دیگه نمیتونم دوباره انتظار بکشم

چی شده!!!!؟؟؟

اوه اوه اوه !!! همین الان پستچی مدیکالها رو اورد در خونه ! جلالخالق من که همین دیروز سوء پیشینه ها رو فرستادم !!! وای شوککه شدم ! برم ببینم چی به چیه ! فعلا بای!

مدارک ارسال شد!

بالاخره بعد از سه هفته انتظار مدارک سوء پیشینه آماده شد و دادم برای ترجمه و سایر مدارک که دو نامه یکی برای اظهار اینکه شرایط من از سال پیش تا الان تغییری نکرده و دومی برای تشریح فعالیت های خودم در محل کار فعلی بودند به علاوه یک مانی اردر 980 دلاری هزینه لندینگ رو توسط پست آرامکس فرستادم دفتر مهاجرت سوریه.این هم از این ! از حالا به بعد اگر مشکلی در مدارک ارسالی وجود نداشته باشه باید منتظر فرم های مدیکال باشیم. تا ببینیم کی چشممون به جمالشون روشن میشه .  

دوست عزیزی هم که به تازگی به کانادا مهاجرت کرده و در ووگان انتاریو ساکن شدند در حال نوشتن شرح حال خودشون هستند و  خوندنشون خالی از لطف نیست.  

به امید موفقیت تمام کسانی که برای رسیدن به اهدافشون تلاش میکنند.

خبر آمد خبری در راه است !

بالاخره یک سال بعد از ارسال مدارک به سوریه  سه هفته پیش ایمیلی از سوریه گرفتم به این مضمون که آخرین وضعیت خودم و تغییرات احتمالی در وضعیت زندگی خودم و همسرم رو به همراه آپدیت Police Certificates  به علاوه هزینه لندینگ براشون بفرستم. وایییییی ! دوباره کابوس تهیه مانی اردر ! دوباره استرس فرستادن پول به کانادا از طریق صرافی! دوباره منتظر DHL موندن ! با اینکه دوست عزیزم تو وینیپگ قول هرگونه همکاری رو به من داده بود ولی دیگه روم نمیشد دوباره به اون زحمت بدم .این بود که توی اینترنت دنبال راههای دیگه برای تهیه مانی اردر گشتم و مثل سال قبل همه راهها به سایت www.irancanada.net  و آقای نوری ختم میشد ! من هم دل رو زدم به دریا و تماس گرفتم .خوشبختانه یک فقره مانی اردر دقیقا به همون مبلغی که من میخواستم موجود بود .طی یک عملیا صد در صد ریسک آمیز مبلغ رو برای ایشون فرستادم و خوشبختانه بدون هیچ مشکلی فردای اون روز مانی اردر دستم بود ! wow !  

یک شب استرس صد در صد خالص می ارزید به دو هفته معطل شدن و استرس مانی اردری که قرار بود از کانادا برسه . 

همه اینها به یک طرف و رفتن به سمت نیروی ا ن ت ظ ا م ی با اون برخورد های زننده و توهین آمیزشون برای گرفتن سوء پیشینه به یک طرف. الان بیش از دو هفته از ا ن گ ش ت ن گ ا ر ی من و خانومم میگذره هنوز خبری از گواهی ها نشده . آماده بشه میره برای ترجمه و بعد هم ارسال به سوریه . 

امیدوارم اتفاق خاصی این وسط نیفته .  

از اینجا به بعد هیجان و استرس و فکر و خیال بیشتر میشه. 

 

مهاجرت از حرف تا عمل

 

 شرایط برای رفتن هر چقدر سخت باشه نهایتا میشه رفت . اصل قضیه اونوره که حالا بعد از رفتن چی؟چه کار میخواهی بکنی . چطور هزینه زندگی رو تامین بکنی . آیا فقط میخواهی درس بخونی یا میخواهی کار بکنی . اگر فقط درس بخونی که خیلی هزینه بره . اگر بخواهی کار بکنی که باید زبان خیلی خیلی خیلی !  قوی داشته باشی. همه اینها رو گفتم که بگم فقط رفتن مهم نیست . چطور رفتن و برای چی رفتن مهمه .باید ببینی میتونی در جایی که شاید هیچ هم صحبتی بجز همسرت نداری میتونی دوام بیاری . بعد از ظهر جمعه ( یکشنبه ) که دل آدم مامانش ! رو میخواد رو میتونی تحمل کنی؟ اینجا در هر طبقه اجتماعی که باشی اونجا درابتدای ورود در پایین ترین طبقه اجتماعی قرار میگیری . آدم مجبوره هر کار سطح پایینی رو انجام بده برای اینکه درآمد داشته باشه . گفتنش آسونه ولی تصور اینکه داری کف ساختمونی رو تی میکشی در حالی که رهگذر ها بی اعتنا به تو از کنارت رد میشند و میروند آدم رو ازاوج رویا به دیوار واقعیت میکوبونه . اینکه بچه ها بتونند در کنار سایر بچه های اونجا از امکانات وشرایط یکسان برخوردار باشند . هر سختی که اینجا هست اونجا ممکنه در ابتدای کار چند برابر باشه .

البته که با تلاش و پشت کار و داشتن امید میشه تمام قله ها رو فتح کرد . اما به قول بزرگی برای داشتن اون چیزی که هیچ وقت نداشتی باید کسی یاشی که هیچ وقت نبودی . پس باید با خودی که تا الان بودی خداحافظی کنی.شاید نیاز باشه ایده آل ها و خواسته هات رو از دنیای اطرافت تغییر بدی تا بتونی اون کسی باشی که هیچ وقت نبودی.
مسئله دیگه این هست که باید ببینی بعد از رفتن قراره چی بدست بیاری. اگر فقط برای زندگی کردن و گذران عمر باشه که همینجا هم داریم گذران عمر میکنیم. اگر گرفتن مدرک بالاتره باید ببینی با اون مدرک بالاتر چه کار میخواهی بکنی . اگر هدف گرفتن مدرک بالاتر و برگشتن باشه مسئله به کلی فرق میکنه اما اگر هدف زندگی کردن باشه باید ببینی زندگی در اونجا میتونه اون حس خوشبختی و آرامش رو که نهایتا همه به دنبال اون هستند رو به تو بده یا نه . این رو هم بگم که نسخه هیچ کس به درد کس دیگه نمیخوره . هر کس تعریفش از خوب بودن یا بد بودن اونجا فقط از دید خودشه . هر آدمی برای خودش روحیات و خلق و خوی خودش رو داره . به نظر من تصمیم گیری تو این مورد نیاز به این داره که آدم خودش رو و روحیاتش و توانایی هاش و خواسته هاش از زندگی و هدفش از زندگی در اونجا رو خوب بشناسه و بعد تصمیم گیری کنه . این تصمیم خیلی مهمیه که با سرنوشت آدم سر و کار داره . اینکه تو هرچی اینجا ساختی و کاشتی همه رو تبدیل به دلار کنی و بریزی تو یه چمدون با خودت ببری یه مملکت دیگه که اونجا  باید از صفر شروع کنی .
اینها رو گفتم که بگم  صحبت کردن از رفتن ساده است !  ولی پای عملش که بیاد وسط باید مرد( زن) روزهای سخت باشی( که میدونم هستی) .