پس از مدتها اراده فرمودیم که
بنویسیم!!!
دوستانی که من رو میشناسند و یا
کسانی که وبلاگ من را خوندن، میدونن که من با برنامه کسب و کار مشخصی (Business Plan) برای مهاجرت
به کانادا اقدام کردم. مهاجرت ما تحت عنوان "کارآفرینی
”Entrepreneur یا "برنامه انتخاب استانی Provincial Nominee Program" بود. در واقع من با برنامه
کسب و کار مشخصی پذیرش شده بودم و نه تنها به منظور اخذ اقامت دائم بلکه واقعا قصد
داشتم و دارم که این کسب و کار رو ایجاد کنم و توسعه بدم. یکی از دلایل اصلی و
انگیزههای مهاجرت این بود که بتونم در شرایط و امکانات بیشتری و با نیروهای کاری متخصصتری
به حرفهای که علاقه داشتم ادامه بدم. کار من در ایران " مشاوره، تامین تجهیزات
ابزاردقیق و اجرای پروژههای اتوماسیون صنعتی بود که به اندازه یک شرکت متوسط در
اون موفق بودیم. برنامه کسب و کار در چندسالی که در انتظار پیشرفت مراحل پرونده
مهاجرت بودیم رفته رفته تکمیلتر شد و به نظر برنامه مشخص، کامل و واقعبینانهای
بود که احتمال موفقیت اون خیلی زیاد بود. در نظر گرفته بودم که حدود300,000 دلار در مدت 2 سال هزینه کنم تا
بتونم بعد از 5 سال شرکت رو به سوددهی برسونم- در 1 سال اول برنامه نقریبا در
مسیر پیش بینی شده اگرچه کمی کند پیش رفت و من بطور کلی راضی بودم. دفتری در محل
تجاری خوب اجاره کردم و دستیاری رو به کار گرفتم و فعالیت خودم رو از برسی بازار،
بازدید نمایشگاهها و شرکت در کنفرانسها شروع کردم. متاسفانه چیزی که در اون
برنامه پیش بینی نشده بود سقوط ناگهانی نرخ برابری ریال در مقابل دلار بود. این
اتفاق که با این مقدار تغییر غیرقابل تصور بود، باعث شد توانایی مالی من به شدت
افت کنه و در واقع نه تنها داراییها و نقدینگی من 1/3 بشه بلکه درآمدی که از فعالیت شرکت ایران نامین
میشد هم به شدت افت کنه. این حادثه نه تنها تمامی توان من رو برای ادامه برنامه
کسب و کار گرفت بلکه ادامه تامین معاش و هزینههای روزمره خانواده رو با نگرانی
روبرو کرد. تامین هزینههایی که قبلا از محل درآمد و یا نقدینگیهای ریالی بود سخت
و یا ناممکن شده بود......
حالا باید تصمیم میگرفتم که چه
کنم. پس از چند روز افسردگی، به خودم گفتم که باید هر چه سریعتر بند ناف خودم رو از ایران قطع کنم. این کار چطور باید انجام
بشه. این پست ضمن شرح خلاصه تصمیمهای مختلفی که در این اواخر گرفتم میتونه برای
کسانی که قصد دارن کسب و کاری رو در کانادا ایجاد کنن مفید باشه.
بیشتر کسانی که با سرمایه مناسبی
در حدود 200,000 الی 500,000 دلار به کانادا میان در مواردی مثل زیر سرمایه گذاری میکنن و
این شغل رو ادامه میدن.
ساخت و ساز مسکن: با نقدینگی حدود 300,000 دلار میشه
وارد این کسب و کار شد. با پیش پرداخت 150,000 دلار میشه به کمک بانک ملکی رو که خیلی فرسوده هست خرید و باز هم
به کمک بانک اون از پایه ساخت یا بازسازی کرد و بعد فروخت. این فعالیت با سودی
حدود 10% تا 15% در سال داره که به عوامل زیادی بستگی داره. مثل تجربه کاری و
شناخت منابع، پیمانکارن منصف، مدیر پروژه درستکار و تغییرات نرخ مسکن. از اونجایی
که در کانادا مخصوصا اونتاریو و حومه تورونتو تعییرات نرخ مسکن همیشه صعودی نیست و
بر خلاف ایران گاهی هم قیمت زمین و مسکن در برخی مناطق و یا کلی پایین هم میاد
لذا این فعالیت دارای ریسک زیادی هست.
خوراک و رستورانداری: خرید جواز
یکی از رستورانها یا ساندویچی یا پیتزا فروشی های زنجیره ای هم یکی از مشاغلی هست
که تازه واردین به اون جذب می شن. همیشه و در همه جای دنیا غذا و در واقع حرفههای
شکمی خیلی سودمند هستن و ریسک اونها کمتره. جواز یک شعبه رستوران Subway رو میشه با 300,000 تا 500,000 دلار خرید و پس
از طی کردن دوره آموزشی مشغول به کار شد. این حرفه نیاز به تلاش و زحمت شبانهروزی
داره و خیلی وقت گیر هست. استخدام و اداره افراد نیاز به شناخت دقیق این حرفه داره
و در اوائل کار نمیشه متکی به کارگر یا مدیر ناظر بود. بانکها تا درصد زیادی در
این کسب و کار مشارکت میکنن. درآمد خالص چنین رستورانهایی مثلا Subway بنا به محل خیلی متفاوته ولی بطور خیلی تخمینی می
شه گفت که با سرمایه گذاری حدود 400,000 دلار میشه درآمدی حدود 50,000 الی 60,000 دلار در سال داشت (بدون کسر مالیات).البته با تلاش شبانه روزی و
یک کارگر ساده. جواز رستورانهای زنجیره ای دیگر نظیر Pizza Pizza و یا McDonald در حدود 800,000 تا 1,500,000 دلار فروخته می شه!!!
سایر فروشگاهها یا خدمات زنجیرهای
Franchises : فروشگاه یا دکان های ارائه خدمات مختلف دیگری هم وجود دارند
مثل خشکشویی، نمایندگی UPS (یک پست سریع مثل DHL) و Print Shop (ماشین چاپ و تکثیر انبوه و رنگی و ...) که از اونها درآمدی حدود 30,000 الی 40,000 دلار در سال رو در مقابل سرمایهای
حدود 200,000 تا 300,000 می توان انتظار داشت ولی خطر مهم این کسب و کارها
اینه که اگر خریدار نتونه بهتر از کسی که قبلا اون کسب و کار رو داشته، اون رو
مدیریت کنه و رکوردهای فروش در سالهایی که اون کسب و کار رو در اختیار داره افت
کنه انوقت نمیتونه اون رو یه قیمتی بیش با حداقل برابر قیمت خریداری بفروشه و
ضرری که در آخر پیش میاد همه سود اندک چند سال گذشته رو از بین میبره و دکان میمونه
رودستش!!! بنابراین کسی که وارد چنین کسب و کارهایی می شه باید مطمئن باشه که اون
کسب و کار رو از اونی که بوده بیشتر رونق میده و خوب اگر قرار بود کسی از اون
دکان سودی بهتر ببره چرا اون رو فروخته ؟.....
استخدام مثل بچه آدم: این یکی از
معمولترین قدمهایی هست که مهاجرین مخصوصا مهاجرین جوان بر می دارن. اسنخدام در
حرفههای مرتبط و یا نیمه مرتبط امکان پذیره ولی نیاز به تلاش، صبوری، تنظیم رزومههای
مناسب، ایجاد ارتباطات و ... داره. برخی خوششانس و برخی در این زمینه بدشانس یا
کم تلاشن و مدتها در جستجوی کاری مناسب هستن. همه مهاجرین از همه کشورها در برخی
شرایط یکسان و رخی اوقات شرایط متفاوتی دارن. سابقه کار کانادایی !! از مهمترین نیازهای
استخدام هست. آشنا و ارتباطات، مدرک تحصیلی کانادایی یا مدرک مهندسی حرفهای کاناداProfessional Engineer خیلی مهم و تعیینکننده هست. تقریبا هیچ کدام از
مهاجرین نمیتونن در سطح تخصصی و یا مرتبه اداری که در کشور خودشون داشتن کار پیدا
کنن ولی امکان پیشرفت برای افراد پرتلاش زیاده و به زودی در حرفه خودشون مراتب ترقی
رو طی میکنن (البته ایرانیهایی که فکر میکنن باهوشترین مردم دنیا هستن و ....
مدرک فلان دانشگاه رو دارن ..... جیزی نمیگم خودتون حدس بزنین!!!). در این رایط
مخصوصا در اوایل استخدام درآمد سالیانه در شرایط خیلی خوب زیز 50,000 دلار در سال
هست و خدود ضرورت ذاره که زن و شوهر هر دو شاغل باشن. این کار فعلا در برنامه من
نیست چون من نیاز به سفر اتفاقی به ایران دارم و فکر نمیکنم بتونم بعد یکی دو ماه
کار بگن Mr. I am a book on the table Please vacation!!! . !!!!
خلاصه جونم واستون بگه که اوضاع
مالی و روحی و ... زیاد مناسب نیست. هر روز با یک تصمیم از خواب بیدار میشم و با
یک برنامه دیگه به خواب می رم. تامین ارقام فوق برای برخی از کسب و کارهایی که
گفتم تا چند ماه پیش امکان داشت ولی حالا با این تغییر نرخ ارز دیگه ممکن نیست......
امیدوارم بتونم به یک انتخاب درست برسم. در حال حاظر تامین معیشت خانواده در الویت
اساسی هست و ممکنه برای این منظور هر کاری که شرافتمندانه باشه انجام بدم و به
خیلی کارها که قبلا فکرش رو نمیکردم تن بدم. درآمد ایران کافی نیست. در حال حاضر
ماههاست که ترکیبی از درآمد ایران و پساندازهای گذشته زندگی ما رو تامین میکنه.
بدلیل هزینه زیاد از دفتر خارج شدم و اجاره اون رو برای سال جدید تمدید نکردم.
دستیارم هم به دلیل تحصیل در دانشگاه دیگه نمیاد و من شخص جانشین استخدام نکردم.
سفرهام و ملاقاتهای تجاریم رو کم کردم ولی ادامه میدم. خانواده در حالت "ریاضت اقتصادی"
هستیم که متاسفانه نتونستم خوب مدیریت کنم و باز هم ولخرجی می شه مخصوصا ایام کریسمس
و سال نو. روزهای نیمه تعطیل میگذرن و از فعالیت خودم راضی نیستم. ..... دچار
سردرگمی شدم. برخی کارهام رو که شب و یا روزهای قیل تصمیم گرفته بودم که انجام بدم
فراموش می شن یا پشت گوش می افتن. بیشتر روزها رو به ملاقات و مذاکره با اشخاصی میگذرونم
که تجربه، ایده و یا برنامه ای مثل ملک آماده فروش یا دکانی برای فروش دارن میگذرونم
و یا راه و چاه اخذ وام بانکی مرتبط و .... رو برسی یا تحقیق می کنم. روزگار خوبی
نیست ... از خودم راضی نیستم.